دیدارنیوز ـ
مسعود پیوسته*: در شرایط بی خبری عمومی پس از قطع اینترنت در ایران و یکسویه نگری مراکز خبری رسمی و نیمه رسمی و نیم بند (از صداوسیما تا خبرگزاریها و مطبوعات و ...) در عرضهی خبر و تحلیل، برای تلویزیونهای فارسی زبان بیرونی، فرصت تازه و مغتنمی فراهم شد تا داغتر و مهیجتر از همیشه، بی هیچ مانع متقابل داخلی و گاهی هم شاید به عنوان مرجع رسانهای برای مخاطبان داخلی، متحیر از قطع مطلق نت جهانی، به تولید انبوه خبر و تفسیر و تحلیل در طی یک هفته گذشته، «فاتحانه» مشغول شوند.
شبکه های تلویزیونی داخلی به بهانهی پیشگیری از تمدید ناخواستهی اعتراضها به شوک اجتماعی بنزینی، حتی الامکان در تلاش بودند به جغرافیای طبیعی سال مثل بارش برف و همچنین به مناطق صعب العبور و ضرورت به کارگیری زنجیرچرخ برای خودروها در مناطق برف گیر و تعطیلی مدارس در برخی شهرستان ها بپردازند و مقارن با بارش برف، برای طی سریع تر مسیر صعب العبور اجتماعی و سیاسی ناشی از شوک ملی بنزین، کاستن از ابعاد آتشِ برآمده از این گرانی ناگهانی، متنِ دادههای شان شد و اصل اعتراض همگانی (چه باصدا و چه بیصدا) به حاشیه رفت. اما سوی دیگرِ پرداخت به این موضوع، تماما در طی یک هفته گذشته، سهم «بی بی سی فارسی» و «ایران اینترنشنال» و «من و تو» و... شد.
بیننده حس میکرد این شبکهها برای تاثیرگذاری بیشتر، در شرایط بی «نت»ی در ایران، حتی تغییراتی در ویترین برنامههای شان (مجریان) نیز داده اند. به خصوص آرایش و جلوههای گویندگان زنِ این رسانهها مثل همیشه نبود. رفت و آمدِ کارشناسان مربوطه در برنامههای آن ها بیش از پیش بود و گاهی حتی «دوتا دو تا» با فاصلههای کم از یکدیگر و انگار نوعی تقسیم کار و کارشناس و سهمیه بندی آنان در این شبکه و آن شبکه، صورت پذیرفته بود.
BBC فارسی همچنان همان مشی سابق خود در برابر این تازهترین التهاب جامعه ایرانی (دولت، ملت) را حفظ کرده و به زعمش تلاش داشت که در وسط بایستد و سوهای مختلف و متنوعِ درگیر را بگوید. البته که همچنان مراقب است «سو»ی اصلی خودش نسبت به سوژه، خیلی عیان نشود. گو آنکه مخاطبان و بینندگان متنوع ساکن ایران، در درازمدتِ پدیداری بی بی سی، خیلی بیگانه از منویاتش نیست.
تلویزیون عمومی ترِ manoto هم، کماکان در حال گردآوری مخاطبان خاص خود است. آنان که تفریح طلب اند و منزجر و گریزان از دادههای تلویزیون ایران. مخاطبانِ درگیرکننده با خود؛ مخاطبانی که برخی حتی یک پا گزارشگر برای این شبکه اند. تهیه و ارسال گزارش برای آیتمِ «گزارشگرِ خوب من و تو».
شبکهای که به زعمش هم در حال اطلاع رسانی است و هم تفریح و لذت رسانی، اما تا حدود بسیار زیادی با فاصله از نبض میانگینی از نیازهای متنوع اجتماعی ایران. در یکسویه گویی شاید دست کمی از رقیب ایرانی اش «صدا و سیمای جمهوری اسلامی» نداشته باشد، هرچند گاهی در این بین، باید مثال روشن تری از دو برنامهی خبری از دو رسانهی «صدای امریکا» و «بیست و سی تلویزیون ایران» زد که دقیقا در تقابل و جنگندگی عین هم اند.
تیزر تلویزیون ایران اینترنشنال، شش ماهی است لا به لای برنامههای خبری اش، حکایت از معرفی ویترین، گویندگان و گزارشگران خبر خود دارد و بر این ادعا که «در تولید و عرضهی خبر، تمرکزمان بر دقت است تا سرعت» تاکید دارد. این اتفاق درحالی است که بینندهی ایرانی ساکن ایران، نگاهش به جریان آرایش خبر این تلویزیون بوده و در جست و جوی همین اصل تمرکز ایران اینترنشنال به «دقت و صحت خبر تا سرعتِ آن» است.
آیا این شبکهی تلویزیونی در شرایط التهاب در جامعه مخاطب هم، این نگاه منصفانه نسبت به رخدادها را دارد؟ یعنی از فرصت بی خبری مخاطبش از اینجا و آنجای جامعهی ممنوع شده از خبر، با شکل خبر دهی و آرایش خبری و تحلیلی اش، میتوان در زنجیرهی خبرهای مربوط به مثلا همین التهاب و بلوای اجتماعی و سیاسی ایران، ردی از وفاداری به جانِ همان تیزرهای کوتاه این شبکهی خبری که مدعی انصاف در تولید و عرضه خبر است، مشاهده کرد؟
شاید شرایط هیجانات سیاسی و تشویش خاطر ملی، یک مورد استثنائی است و میتوان مثلا در لا به لای خبرهای راست از شهرستانهای متشنج، یک خبر دروغ را هم از کلانشهر تهران گنجاند که مخاطب حس کند تهران هم به هم ریخته است. البته ممکن است روزهای پیش، اتفاقاتی در مثلا صادقیه و پیروزی و کوکاکولا و تهرانسر رخ داده باشد، اما آن لحظهی تنظیم خبر، تهران در شرایط سکوتِ بدون دعوا بوده و اینترنشنال، استثنائا یادش رفته بوده معنای پیام آن تیزرش و یک خبر شبه راست را لا به لای خبرهای راستش کار کرده است. یا شتابش نه در اقناع خبری بلکه در تهییج افکار عمومی و گسترده سازی و گسترده نمایی دامنهی رخداد است. از کارشناسان اجتماعی و سیاسی بهره میگیرد، اما گاهی احتمالا ناخواسته، کارشناس هیجان ساز در استودیو حاضر است و ناخواسته تلاش کارشناس واقع گو را که موجب جلب اعتماد است را برباد میدهد. همچنین تعجیل در شاه سازی و شاه آوری این کانال تلویزیونی، پررنگتر از دیگر رسانههای مشابه و حتی همتراز است که به زعم خود، به «شاه بالقوه و نقد» در این روزهای بی خبری و بی نتی در ایران، پرداخته اند.
آنچه مشهود است این واقعیت است که در شرایط بی خبری عمومی پس از قطع اینترنت در ایران، برای تلویزیونهای فارسی زبان بیرونی، فرصت تازه و مغتنمی فراهم شد؛ تلویزیونهایی که مشترکا این سالها به واقعیات واقعا موجود جامعه ایرانی، بی نتیجه نزدیک و دور میشوند!
*کارشناس رسانه