دیدارنیوز ـ «مقاومت- مذاکره» دوگانهای است که همواره از سوی برخی جریانهای سیاسی داخل کشور به فراخور تحولات مهم سیاست خارجی مورد بحث قرار گرفته است. کسانی که اساساً در منطق دفاعی کشور هیچ جایگاهی برای مذاکره قائل نیستند و عملاً بر نقش مذاکره در تحقق مطالبات ملی کشور خط میکشند. مخالفان مذاکره ذیل چنین دیدگاهی کامیابی جمهوری اسلامی در ماجرای توقیف نفتکش ایرانی از سوی انگلیس را یکسره نادیده میگیرند و آن را نتیجه مقاومت و بهره گیری از رویکرد سخت افزاری و نظامی برای حل این بحران تلقی میکنند. با جاوید قربان اوغلو، صاحبنظر مسائل بینالملل و دیپلمات پیشین در این رابطه گفت وگو کردیم.
٭٭٭
ماجرای توقیف نفتکش ایرانی از سوی دولت محلی جبل الطارق در حالی با رفع توقیف آن به پایان رسید که برخی از جریانهای سیاسی در داخل کشور عملاً این نتیجه را حاصل تفوق رویکرد مقاومت میدانند. رویکردی که به باور این جریانهای سیاسی در نقطه مقابل دیپلماسی قرار دارد و ثمربخشی خود را در مقایسه با ابزار مذاکره نشان داده است. نگاه شما به چنین ادعایی چیست؟
آنچه در پایان ماجرای توقیف نفتکش ایرانی از سوی دولت محلی جبل الطارق و تحت هدایت دولت انگلیس اتفاق افتاد، نشان داد نقش دیپلماسی برای حل بدون هزینه این موضوع تا چه اندازه پررنگ بوده است. تقریباً وجه مشترک تمام تحلیلهای بینالمللی حتی جریانهای اپوزیسیون جمهوری اسلامی درباره این ماجرا این بود که استدلال حقوقی انگلیس برای توقیف نفتکش ایرانی بسیار ضعیف بوده و برعکس ایران در خلال این منازعه و طرح استدلالهای حقوقی دست بالا را داشته است و نهایتاً هم بعد از 40 روز این استدلالهای حقوقی که یکی از ابزارهای مؤثر دیپلماسی به شمار میآید، در کنار مذاکرات دیپلماتیک توانست مسأله جدال بر سر نفتکش را بدون هزینه و به سود ایران به پایان برساند.
از طرف دیگر اگر قرار بود توان سخت افزاری و رویکرد نظامی صرف به کمک این ماجرا بیاید که باید گفت ایران بلافاصله بعد از توقیف نفتکش ایرانی به توقیف یک نفتکش بریتانیایی اقدام کرد (هرچند که دلیل این اقدام ایران اغماض نکردن در برابر عدم رعایت قوانین تردد دریایی کشتیهای خارجی بود) و اگر صرف این اقدام پاسخ مؤثر و بازدارندهای در برابر اقدام انگلیس بود که آزادسازی کشتی ایرانی 40 روز طول نمیکشید اما این طور نبود. در این 40 روز دیپلماسی بسیار فشردهای همراه با ارائه منطق و دلایل حقوقی از سوی هیأت دیپلماتیک ایرانی در پشت درهای بسته به جریان افتاد تا در نهایت این ماجرا با کمترین هزینهای به نفع ایران به پایان رسید.
چرا با وجودی که بارها چهرههای ارشد دیپلماتیک و نظامی جمهوری اسلامی بر وحدت نظر و انسجام این دو بخش مهم و تأثیرگذار در سیاست خارجی تأکید داشته و همگرایی خود را در پیگیری موضوعات مهم کشور به انحای مختلف نشان دادهاند، برخی در داخل تلاش میکنند میان این دو دیدگاه شکاف ایجاد کنند. این تلاش از کجا نشأت میگیرد؟
نگاه این جریان اساساً در مخالفتی است که همواره با رویکرد مذاکره و گفتوگو داشتهاند. آنها درصد موفقیتآمیز بودن حل دیپلماتیک موضوعات مربوط به حوزه سیاست خارجی را صفر در نظر میگیرند. در حالی که نگاهی به تاریخ چند دهه گذشته جمهوری اسلامی بخوبی نشان داده است که گفتوگو تا چه اندازه توانسته دستاوردهای چشمگیری داشته باشد. ایران طی 70 سال گذشته در تمام منازعاتی که وارد شده است در عرصههای دیپلماتیک پیروز میدان بوده است. نمونه ابتدایی آن مذاکرات قوام السطنه با استالین پیرامون آذربایجان بود که ایران در این مذاکرات پیروز شد و در نهایت مانع از دست رفتن بخشی از سرزمین ایران شد. دومین مسأله مذاکرات لاهه برای ملی شدن صنعت نفت بود که قدرت منطق مصدق باعث پیروزی ایران در دادگاه بینالمللی لاهه شد. سومین رویداد هم بعد از جنگ تحمیلی و مذاکرات قطعنامه 598 با عراق و چهارمین مورد هم مذاکرات برجام بود که به تأیید تمامی مراجع بی طرف دنیا رسید و همه معتقد بودند دیپلماسی ایران در مقابل بزرگ ترین قدرتهای دنیا پیروز شد. بنابراین معتقدم ما در جایی که میتوانیم با قدرت منطق حرف بزنیم و حرف ما دنیاپسند باشد، باید از روی آوردن به قدرت نظامی بپرهیزیم تا هزینه دستیابی به منافع ملی خود را به حداقل کاهش دهیم.
مخالفان مذاکره ادعا میکنند گفتوگو با غرب حاصلی جز تحریم نداشته است تا جایی که نام خود آقای ظریف هم در فهرست تحریم قرار گرفت.
مسأله تحریم آقای ظریف بدعتی از طرف امریکاییها بود که تقریباً با عدم پذیرش از سوی جامعه بینالملل و حتی کشورهای اروپایی همراه بود اما خب برخی در داخل از این اقدام نامتعارف امریکا استقبال کردند و از آن برای دفاع از سیاست سخت افزاری و نظامی بهرهبرداری کردند. به باور این گروه تحریم آقای ظریف دو پیام داشت؛ یکی اینکه نتیجه مذاکره و گفت وگو این میشود که تحریم شوید دوم اینکه وقتی تحریم میشوید نمی توانید مذاکره کنید. در واقع استقبال آنها از تحریم آقای ظریف به این دلیل بود که فکر میکنند این اقدام به ضعیف شدن دیپلماسی و در نهایت روی آوردن به رویکرد سخت افزاری و پرهزینه میانجامد. خب نفع آنها در به بن بست رسیدن دیپلماسی است. دیپلماسی رویکرد دولتی بود که آنها از اساس با آن مشکل داشتند.
به همین دلیل است که آزادی نفتکش ایرانی از سوی انگلیس را به سود جناحهای مطلوب خود منسوب میکنند و آن را ماحصل موفقیت قدرت نظامی میدانند.
این دوگانه سازی داخلی چه پیامدی بر پیگیری منافع ملی ما در عرصه بین المللی دارد؟
حوزه سیاست خارجی از جمله حوزههایی است که نباید محملی برای دعواهای جناحی و داخلی باشد چون دامنه پیامدهای این دعواها اثرات غیرقابل جبرانی در پیگیری منافع ملی دارد. این جریانها معمولاً کار را به جایی میرسانند که بعضاً خودشان با اقداماتی خودسرانه ایجادکننده بحرانی هستند که هزینههای سنگینی برای کل کشور دارد و جبران آن و از بین بردن اثرات منفی آن باید از سوی نظام و مردم انجام شود و هزینه سنگینی را به آنها وارد کند. آنها با بحران سازی تصویری غیر واقعی از جمهوری اسلامی به نمایش میگذارند و از سوی دیگر موضع ایران را در محافل بینالمللی ضعیف میکنند بنابراین بازگشت به نقطه اول و ترمیم این تصویر و تقویت مواضع هزینههای گزافی به نظام وارد میکند.
راهکار مواجهه با هزینه تراشی این جریانها از چه طریقی دست یافتنی است؟
به طور کلی دو جریان در کشور وجود دارد؛ یک جریان معتقد است که ما باید مسائل بینالملل را از طریق گفت وگو و مذاکره پیگیری کنیم که نماد این جریان برجام بود، جریان دیگری اساساً به مذاکره و دیپلماسی اعتقادی ندارد.
خب روند چند سال گذشته هم نشان داده است که در نهایت دیپلماسی، رویکرد کم هزینهای برای کشور به شمار میآید. معتقدم ما در جایی که میتوانیم، قدرت منطقی داریم و حرف ما دنیاپسند است باید سعی کنیم از استفاده از قدرت نظامی پرهیز کنیم چرا که این مسأله میتواند برای ما هزینههای سنگینی را بتراشد که نمونههای زیادی هم داریم. نظام باید به این سمت برود و تکلیف خود را با این مسأله مشخص کند. جناحهایی که پیروزی را در عرصه تشنج، درگیری، نظامیگری و جنگ میدانند باید بدانند کشور فقط برای دفاع سرزمینی و تمامیت ارضی یا منافع حیاتی خود باید بر قدرت سخت افزاری تأکید کند در غیر این صورت میتوان از طریق دیپلماسی منافع ملی را تأمین کرد.
بنابراین این قدرت عاقله نظام مانند نهاد رهبری و شورای عالی امنیت ملی است که باید تشخیص دهد کدام گزینه را انتخاب کند و حرف آخر را بزند و این تصمیم مبتنی بر یک رویکرد ثابتی باشد که باید مورد تبعیت همه جناحها قرار گیرد نه اینکه بخشی کاری را انجام دهد و هزینه سختی را برای کشور بتراشد و بعد از دستگاه دیپلماسی مطالبه کند چرا این مسأله را حل نمیکنید.
منبع: ایران