بدون شک صداوسیما مخاطبان خاصی دارد که تمام دادههای خود را از آن میگیرند و در واقع تنها منبع دریافت اطلاعاتشان محسوب میشود. واضح است که تلویزیون دارای قدرت فراوانی برای شکل دادن به عقاید و باورها، دگرگون کردن عادات زندگی و ترویج رفتارهایی کمابیش مطابق میل کنترل کنندگان رسانهها و محتوای آنها است و نفوذش در ابعاد مختلف زندگی فردی و اجتماعی مردم بسیار مورد توجه است، اما در ظاهر، مدیران آن فراموش کرده اند که در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اصل یکصد و هفتاد و پنجم درباره صدا و سیما آمده است که صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، باید آزادی بیان و نشر افکار با رعایت موازین اسلامی و مصالح کشور را تامین نماید.
دیدارنیوز ـ وقتی در یک جمع خانوادگی مشاهده شد یکی از اقوام که همواره به نقدهای تند و تیز مشهور است، در گلایه همیشگی از شرایط موجود به نکاتی اشاره کرد که منبع آن، سریال تلویزیونی گاندو بود و از آنجا که استدلال میکرد صدا و سیما علیه دولت فیلم نمیسازد، لذا به هیچ وجه امکان نداشت بتوان او را متقاعد کرد که بخش بیشتر سریال، براساس ذهنیات سازنده و حامیان مالی او قرار داشته و مستند نیست.
فرد دیگری نیز با ویژگیهای مشابه نفر اول، اخبار ساعت ۱۴ تلویزیون جمهوری اسلامی را به دیگر کانالهای تلویزیونی خارج و داخل کشور ترجیح میداد و آن را بسیار بهتر میدانست. این تاکید بر شنیدن خبر ساعت ۱۴ به خودی خود خوب است اما او بیشتر، از این جهت اصرار داشت که براساس نظرش تلویزیون ایران خبرهای مربوط به کم کاری دولت را به خاطر رقابتی که با هم دارند، به درستی به گوش مردم میرساند.
چندی پیش مرتضی میرباقری، معاون سیمای رسانه ملی نیز در کنار اینکه تلویزیون ایران را تأثیرگذارترین رسانه در میان مردم دانسته بود، دراینباره گفت: «۸۰ درصد از مردم، مخاطبان تلویزیون هستند.» پیش از او نیز عزتالله ضرغامی در سال ۹۲ که ریاست صدا و سیما را برعهده داشت در نشستی مطرح کرد «بر اساس نظرسنجی این موسسه که از پارسال در جامعه آماری دو هزار نفری انجام و نتیجه آن به تازگی در سایتها منتشر شده است ۸۰ درصد ایرانیان اخبار و اطلاعاتشان را از تلویزیون جمهوری اسلامی دریافت میکنند.» این اظهار نظرها از جهاتی درست است، زیرا بسیاری از ایرانیان سریالهای ایرانی یا اخبار آن را به خارجیها ترجیح میدهند، اما این سوال پیش میآید که به چه منظوری صداوسیما را به شبکه های خارجی ارجح میدانند؟ در صورتی که تنها بهانه آن اعتماد به رسانه باشد، بسیار هم امید بخش و خوب است، اما در صورتی که دلیل دیگری مانند شنیدن نقد دولت یا تمسخر او از کانال تلویزیون ملی باشد، موضوع متفاوت خواهد بود.
وقتی سریال گاندو از تلویزیون در حال پخش بود، محمود واعظی رئیس دفتر رئیس جمهور به این موضوع اشاره کرد و در گفتو گویی مطرح کرد، در این سریال تلاش شده «عدهای را مسئولان انقلابی و ارزشی و عدهای را افراد نفوذپذیر و نفوذپرور و غربگرا و وابسته به خارج معرفی کنند.»
سریال گاندو پروژه متهم سازی حسن روحانی و وزارت امورخارجه او بود که بسیار ضعیف و بی اراده به تصویر کشیده شدند، بطوریکه تهیه و پخش آن سبب شد تا محمد جواد ظریف که کمتر زبان به گلایه باز میکند ودر واقع مرد عمل است، نزد مقام رهبری به شکوه بپردازد و حتی خبر استعفای او نیز در محافل خبری پیچید. سخنگوی وزارت خارجه در واکنش به این سریال مطرح کرد که «ماندهام که چه بگویم و عجیب است آنچه در این سریال از وزارت خارجه، شخص وزیر و همکاران ما در این سریال نشان داده میشود، با واقعیت منطبق نیست. اسناد مذاکرات و مکاتبات وزارت خارجه در داخل و خارج موجود است و اگر میگفتند ما این اسناد را در اختیارشان قرار میدادیم که سریال واقعیتر باشد.»
در این روزها که وزارت امور خارجه یکی از سختترین دورانهای خود را سپری میکند، آیا ساخت چنین سریالهایی به این معنا نیست که صدا و سیما و یا همان رسانه ملی، مخاطب خود را منتقدان دولت در داخل و خارج از ایران قرار داده است؟ مباحثی که رسانه ملی به آن توجه میکند، چیزی کم یا زیادتر از موارد مورد تاکید رژیم صهیونیستی و آمریکا نیست، صدا و سیما با این شیوه خود چه هدفی را دنبال میکند؟ بنابراین در خصوص این اظهار نظر معاون سیما باید مطرح کرد که اتفاقا او درست میگوید، مخاطبان تلویزیون ایران در صورتی که ۸۰ درصد نباشند، برخلاف آنچه عنوان میشود، کم هم نیستند، اما واقعا دلیل تمایل به رسانهای یکطرفه و خسته کننده که هر روز یکی از برنامههای خود را به دلیل محبوبیت مجری حذف میسازد (بنا بر مصاحبه حشمت الله فلاحت پیشه درباره برنامه نود) چیزی جز نمایش تقابل بین سیاستمداران در داخل کشور نیست.
بدون شک صداوسیما مخاطبان خاصی دارد که تمام دادههای خود را از آن میگیرند و در واقع تنها منبع دریافت اطلاعاتشان محسوب میشود. واضح است که تلویزیون دارای قدرت فراوانی برای شکل دادن به عقاید و باورها، دگرگون کردن عادات زندگی و ترویج رفتارهایی کمابیش مطابق میل کنترل کنندگان رسانهها و محتوای آنها است و نفوذش در ابعاد مختلف زندگی فردی و اجتماعی مردم بسیار مورد توجه است اما در ظاهر، مدیران آن فراموش کرده اند که در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اصل یکصد و هفتاد و پنجم درباره صدا و سیما آمده است که صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، باید آزادی بیان و نشر افکار با رعایت موازین اسلامی و مصالح کشور را تامین نماید.
همچنین در قانون اساسی تاکید شده است که صداوسیما باید به مثابه یک دانشگاه عمومی به گسترش آگاهی و رشد جامعه در زمینههای گوناگون مکتبی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی کمک کند و اینکه صدا و سیمای جمهوری اسلامی متعلق به تمامی ملت است و باید منعکسکننده زندگی و احوال تمامی اقوام و اقشار مختلف کشور باشد.
صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران، سازمانی است که با بهره گیری از بودجه دولتی و دیگر درآمدهای قانونی که برای آن پیش بینی شده، موظف به ساخت برنامههای پر محتوا و قدرتمند است تا بتواند پاسخگوی نیاز مخاطبان ایرانی در گوشه و کنار دنیا باشد. با وجود این، به نظر میرسد این سازمان در مسیر اجرای وظایف خود در برابر شهروندان ایرانی تا حدی کاهلی به خرج میدهد و به اعتقاد کارشناسان، تعریف درستی از مخاطب در اختیار ندارد.