تیتر امروز

فیروزه صابر: همه باید «نه به جنگ» را فریاد بزنند/نگاه کلان نهادهای مدنی به موضوعات در هم تنیده سیاسی اجتماعی/ جنگ در ضدیت کامل با زندگی است
گفت و گوی دیدار با یک فعال مدنی و اجتماعی

فیروزه صابر: همه باید «نه به جنگ» را فریاد بزنند/نگاه کلان نهادهای مدنی به موضوعات در هم تنیده سیاسی اجتماعی/ جنگ در ضدیت کامل با زندگی است

صدور بیانه مشترک بین تشکل‌ها و نهاد‌های مدنی اجتماعی با پرداختن به موضوع جنگ و نگاه ویژه به موضوع ضدیت جنگ با زندگی در این بیانه، بهانه گفت‌و‌گو با فیروزه صابر فعال مدنی شد.
ضوابط جدید برای فروش آنلاین طلا/ خروج گسترده کارگران افغان؛ بازار داخلی توان جایگزینی دارد؟/ گرانی‌ها در تره‌بار دیده شد!
مجله اقتصادی دیدارنیوز با اجرای لیلا قصاب‌زاده

ضوابط جدید برای فروش آنلاین طلا/ خروج گسترده کارگران افغان؛ بازار داخلی توان جایگزینی دارد؟/ گرانی‌ها در تره‌بار دیده شد!

این نوزدهمین برنامه مجله اقتصادی دیدارنیوز است که با اجرای لیلا قصاب‌زاده به بررسی آخرین اخبار اقتصادی ایران و جهان در هفته گذشته می‌پردازد و با حضور کارشناسان و صاحب نظران تقدیم شما مخاطبان...
پلن B ایران و آمریکا چیست؟/ ماشه یا مذاکره؛ دیپلماسی بر سر دو راهی/ ترامپ: برای مذاکره با ایران عجله‌ای نداریم
مجله خبری تحلیلی دیدارنیوز با اجرای محمدرضا حیاتی

پلن B ایران و آمریکا چیست؟/ ماشه یا مذاکره؛ دیپلماسی بر سر دو راهی/ ترامپ: برای مذاکره با ایران عجله‌ای نداریم

این صد و نهمین برنامه مجله خبری تحلیلی دیدارنیوز است که با اجرای محمدرضا حیاتی و با حضور کارشناسان و صاحب نظران تقدیم مخاطبان گرامی می‌شود.
اندوه واره‌ای برای جنگ ۱۲ روزه 

تهران تمام مرا پس نداد

اندوه واره‌ای برای جنگ ۱۲ روزه، تهران تمام مرا پس نداد عنوان یادداشتی از امید مستوفی راد، دکترای جغرافیای سیاسی که برای دیدارنیوز ارسال کرده است.

کد خبر: ۱۸۷۳۶۶
۱۰:۵۵ - ۲۸ تير ۱۴۰۴

تهران تمام مرا پس نداد

 

دیدارنیوزـ امید مستوفی راد*: دوازده روز گذشته بود، اما هنوز جنگ تمام نشده بود سیاهی انفجار‌ها روی دیوار‌های تهران باقی بود، خیلی‌ها دیگر نبودند، داغ‌هایی که هرگز مرهمی نخواهند داشت. خانه‌ها و خیابان‌ها پیِ عزیزان شان بودند و "تجاوز" واژه‌ی یکصدای "دهان ها" بود چرا که ایران تنها برای ایران بود. من، اما نمی‌دانم چرا بعد از گذشت ۳۷ سال از گذشت جنگ هشت ساله علیه خاک کشورم، هنوز این شعر که برای خرمشهر عزیز سروده شده است بر زبانم جاری می‌شود:" آن وقت‌ها که دستم به زنگ نمی‌رسید در می‌زدم حالا که دستم به زنگ می‌رسد دیگر دری نمانده است... آی کارون خوش گل و لای؟! به ماهیان موج گرفته ات بگو با بلم‌های به ماتم نشسته کنار بیایند... (۱).

هنوز سکوت تهران آزارم می‌دهد، هنوز شب‌ها تا دیر وقت بیدارم. ساعت اداری ۶ صبح است، من اما به روال روز‌های جنگ حوالی ظهر به اداره می‌رسم. دروغ چرا؟ تعطیلات مدارس، دانشگاه‌ها و بعضا ادارات دولتی تا اطلاع ثانوی کمی خوشحالم می‌کرد. من تهران مانده بودم، اما "تهران" رفته بود و پشت سرش کسی آب نریخت، اسپند دود نکرد، تنها بودم در خیابانی که نشان از شهر نداشت، دلم شبیه آهن بود و خنده‌های کودکان بر تاب‌ها و سرسره‌ها فرود نمی‌آمد.

 شهر مرا بجا نمی‌آورد من غریبه بودم گویی در این رود خانه خروشان، چیزی جز اندوه نمی‌توانستم صید کنم. جنگ ۱۲ روزه تمام شده است، اما صدای انفجار‌های پی در پی هنوز خواب را از چشمم می‌گیرد در تصاویر شبکه "خبر" تلویزیون ایران، نقاشی کودکی را می‌بینم که نقشه ایران را به رنگ سبز ترسیم کرده است و من در این میان تمام روز را به تقویم رومیزی‌ام نگاه می‌کنم که روزهایش تا " نمی‌دانم کی؟ " قرمز است.

کاش همچون زمان کودکی دفتری می‌داشتم با جعبه‌ای از مداد‌های رنگی تا شاید می‌توانستم برای روز‌های دلتنگی [ مانند این روزها]کم نیاورم. آه "تهران"! هیچ شعری زین پس راوی ماندگار اندوه تو نخواهد شد. چرا که تصویرت شرح غمی ست مکرر، که دل از آن سیر نمی‌شود. تهران! من با تو راز‌های نگفته دارم، چه با تو قهر بوده‌ام چه با تو به قهر مانده باشم، همواره با تو دوست بوده‌ام. در زمان بغض و بخشش در زمان جوشش و خشم. نسبت من با تو نسبت والد و فرزند است که عمیق‌ترین عشق‌ها را از تو گرفته‌ام.

من با تو به صلح می‌رسم اگرچه سهمم از تو زیاد نبوده است، اما در بن ضمیرم همواره تو را سبز خواسته‌ام؛ و حالا باید باز گردی به من به ما. شهر پر تلاطم و زیبا. شهری که برای همه‌ای!. تهران، زین پس من از تو بیشتر خواهم نوشت، این بار، اما نه برای کنگره‌ها و جشنواره‌ها و صندلی ها، چرا که میخواهم نوشته‌ام ساده و صادق و بی ادعا باشد. وقت بلند شدن است تهران! وقت عزا نیست باید بلند شد ولو برای چندمین بار، ولو با زانو‌های زخمی، با چشمان اشکبار. باید بلند شد و ساز‌ها را کوک کرد نقاشی‌ها را قاب کرد تا خار شویم در چشمان مار‌های خانگی و نا اهل. سبز شویم بر قله‌های مهربانی و یکدلی. تا کور شود هر آن که نتواند دید.

۱- شعراز بهزاد زرین پور است.

*دکترای جغرافیای سیاسی

ارسال نظرات
امروز يکشنبه ۲۹ تير
امروز يکشنبه ۲۹ تير
امروز يکشنبه ۲۹ تير
امروز يکشنبه ۲۹ تير