همدان استانیست با آب و هوای غالبا کوهستانی، رودخانههای فصلی و دائمی و قلل و ارتفاعات برفگیر. تا چهار دهه قبل حرف از بحران آب آشامیدنی در همدان، تخیلی و ناممکن بنظر میرسید. اما با سیاستهای غلط و اداره نادرست منابع آبی، این تخیل به واقعیتی تلخ بدل شده است.
دیدارنیوز_* مصطفی مهدی زاده: میزان آبی که جهت مصارف خانگی در شهر همدان مورد نیاز است، کمتر از ۲۰۰۰ لیتر بر ثانیه است. در حالت معمول میزان برداشت از سد اکباتان -که مهمترین منبع تامین آب شرب همدان محسوب میشود- ۱۲۰۰ لیتر بر ثانیه است؛ که در روزهای اخیر به ۴۰۰ لیتر بر ثانیه رسیده است و همین مقدار هم بزودی صفر خواهد شد.
برای جبران کمبود آب، تصمیم حاکمیتی بر انتقال آب از ۱۴۰ کیلومتر آنطرفتر یعنی سد تالوار قرار گرفته است. میزان برداشت آب از سد تالوار برای انتقال به همدان، حدود ۶۰۰ لیتر بر ثانیه تعیین شده است.
در روزهای اخیر بحث ناسالم بودن آب سد تالوار و مشخصا آلودگیش به آرسنیک، نقل محافل شده است. کیفیت و سلامت آب شرب حیاتیترین و مهمترین بخش تامین، جایگزینی یا انتقال آب است. آرسنیک یکی از عناصری ست که بطور معمول در برخی از آبهای کشور وجود داشته و برای انسان سمی است و میتواند انواع متفاوتی از عوارض بهداشتی را در افراد ایجاد کند. آرسنیک علاوه بر آشامیدن، قابلیت جذب از طریق پوست را نیز دارد.
سازمان جهانی بهداشت میزان مجاز آرسنیک در آب را ۱۰ mg/L یا ۱۰ ppb اعلام کرده که به تایید سازمان حفاظت محیط زیست نیز رسیده است.
بنا بر شنیدهها، تحقیقات انجام شده و اطلاعات منابع آگاه، میزان آرسنیک موجود در آب سد تالوار ۷۰ mg/L یعنی ۷ برابر میزان مجاز است؛ بنابراین مخاطرات اتصال آب سد تالوار به شبکه آبرسانی همدان کاملا بیشتر از کمآبی و قطعیهای روزانه است.
داستان مصرف بالای آب در کشاورزی و پایین بودن راندمان آبیاری محصولات در ایران و بالطبع آن در همدان، قصهای دراز و پر از آب چشم است که اکثر افراد جامعه بصورت جسته و گریخته به آن واقفند.
حدود هفتاد درصد از مصرف آب همدان، بصورت مستقیم به بخش کشاورزی اختصاص دارد و میانگین راندنمان آبیاری حدود ۳۰ درصد است. بر این اساس است که هدرروی آب در «زراعت آبی کشور» عدد بالایی را نشان میدهد؛ که میبایست از ابتدا و در سالهایی که بحران آبی کمتر بود، متولیان امر بفکر راه چاره میبودند که محقق نشد. پر واضح است که نوشتن تمام تقصیرات به پای کشاورزان کاملا اشتباه است، و نقش آنها در شکل گیری وضع موجود خیلی کمتر از مسئولین و سیاست گذاران است.
اول از همه میبایست کشاورزی آبی را محدود و هدفمند کرد. مثلا کشت سیب زمینی و هندوانه که نیاز آبی بالایی دارند و به میزان و حجم بالایی نیز در استان کشت میشوند، اشتباهی مهلک است؛ و باید برای هر اقلیم و منطقهای سیاستهای کشت متناسب با شرایط آب و هوا و خاک آن منطقه تدوین کرد؛ و پس از انجام این اقدامات، سراغ اصلاح شیوه آبیاری رفته تا با استفاده از روشهایی که کمترین هدررفت آب را دارند، راندمان آبیاری و اصطلاحا مصرف بهینه آبی را افزایش داد.
مساله مهم دیگری که باید درنظر گرفت این است که مساحت زمینهای زراعی آبی تنها دوازده درصد از مساحت کشور است؛ و بیش از هفتاد درصد کشاورزی ما به کشت دیم (کشت بدون آبیاری) اختصاص دارد. با این تفاسیر بخش کوچکی از کل حجم کشاورزی کشور اصطلاحا «آب بَر» بوده که طبیعتا برنامه ریزی و نظارت بر آن نیز راحتتر خواهد بود.
در برنامه ریزی که برای مصرف بهینه آب در کشاورزی باید انجام شود، میبایست یکسری از محصولات که نیاز آبی بالایی دارند حذف شده و یا کشت آن محدود به مناطق خاصی شوند. بعنوان مثال هندوانه مصرف آب بالایی دارد و صادرات آن نیز درآمدزایی کمتری از صادرات آب مصرفی (میزان آبی که صرف رشد این گیاه شده است) را دارد.
یکی از نکات دیگری که بایستی در برنامه ریزی مذکور مدنظر قرار داد، استفاده از ارقامی با نیاز آبی پایینتر است. مثلا در گندم، رقم «سرداری» آب زیادی نیاز دارد تا به بار بنشیند و در مقابل ارقامی، چون «تک آب و باران» با مصرف آب کمتر، محصولی بیشتر و با کیفیتتر از رقم سرداری تولید میکند، اما، چون کشاورز ما آموزش ندیده و از این مهم بی اطلاع است میبایست وزارت جهاد کشاورزی ورود میکرده و ارقام مناسب را معرفی و در اختیار کشاورزان قرار میداد که متاسفانه این مهم صورت نگرفته است.
با این تفاسیر میتوان نتیجه گرفت که نقش مسئولین و حکمرانی بی برنامه و اشتباه متولیان، خیلی پررنگتر و بیشتر از نقش خشکسالی و کمبود بارشها در چهار دهه اخیر بوده است. امیدواریم که ارادهای برای حل معضل فعلی در حاکمیت وجود داشته باشد بدون آنکه سلامت آب و مردم را قربانی آبرسانی سریعتر و تامین زودتر آن کنند.
*کارشناس کشاورزی