با نگاهی به یادداشتهای این هفته عوامالملک میتوان حدس زد که مشارالیه این هفته خلقش به جا نبوده و انگار سر کیف نیست. بالاخره آدم است دیگر، گاهی هم کیفش کوک نیست.
دیدارنیوز ـ عوامالملک:
جمعه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۱
خبر انتصاب شایسته محمدحسین، داماد سیدموسی، خواصالمله لامرد به عنوان معاون شرکت فرودگاهها و ناوبری هوایی را خواندم. واقعا انتصاب خوبیست و محمدحسین هم خیلی شایستگی دارد. چون اولا فامیلش با ابراهیم یکیست. ثانیا داماد یکی از خواصالمله است. ثالثا خبرنگار یکی از خبرگزاریهای بودجهبگیر است و رابعا جوان است. باید امیدوار بود که در همین جایی که هست کار را یاد بگیرد و برای پستهای بهتر و بالاتر آماده شود. تجربه نشان میدهد که چنین هم خواهد شد. مهرداد و محمدعلی و خیلیهای دیگر هم از همینجاها شروع کردهاند. مصطفی، خواصالمله تهران حرفهایی که من چند وقت پیش در خاطراتم نوشته بودم را تایید کرد. این حملههایی که به صنعت خودروسازی ما میشود به خاطر این است که رقبای خارجی میترسند در صورت آزاد شدن واردات خودرو مجبور شوند با خودروهای ساخت داخل رقابت کنند و چون میدانند قدرت این کار را ندارند مشغول جوسازی هستند. صحبتهای مدیر امور مالی صندوق بازنشستگی کشوری را خواندم. طرح خوبی دارند. بازنشستگانی که در سال ۱۴۰۱ ازدواج کنند و صاحب فرزند شوند حقوق خوبی خواهند گرفت. باید با عوامالنسا مذاکره کنم که اجازه دهد بلافاصله درخواست بازنشستگی بدهم و تجدید فراش کنم. همین الان هم اگر دست به کار بشوم خوشبینانه اواخر اسفند صاحب فرزند خواهم شد. کار سختیست اما باید انجام بدهم که بشود. حرفهای بزرگواران را مثل همه جمعههای دیگر خواندم. باید خواهش کنم کمی همکاری کنند. واقعا نوشتن این حجم از صحبتهای مهم ایشان در خاطرات روزانه از توان من خارج است. اخباری درباره گسترش بیماری آبله میمون در جهان شنیده میشود. معلوم نیست چرا حیوانات اخیرا با آدمها دچار مشکل شدهاند. هنوز بیماری کووید که حاصل زحمات خفاش و پنگولین بود درحال مبارزه برای حفظ جایگاهش در جهان است که میمونها هم دست به کار شدهاند. نکته مهم این است که بیماری در اروپا شروع شده و غربیها نمیتوانند مثل دفعه قبل تقصیر را گردن چین مظلوم بیندازند. از قدیم هم گفته بودند چوب خدا صدا ندارد.
شنبه ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۱
خبر ورود یک دامپزشک اندونزیایی برای حفاظت از تنها توله باقیمانده یوز ایرانی را خواندم. نام مادرشان ایران است و سه توله را به صورت سزارین به دنیا آورد. اول فکر میکردند جنسیت سه توله یک چیز است اما چند روز بعد از تولدشان معلوم شد یک چیز دیگر بوده است. من هم چون هنوز مطمئن نیستم بالاخره تولهها نر هستند یا ماده ترجیح میدهم چیزی نگویم. انشاالله که پلنگ هستند. البته دوتای آنها مردند و یکی باقی مانده که دامپزشک اندونزیایی آمده که این آخری را زنده نگه دارد. کار خوبیست. ما ماهواره و موشک داریم و نباید خودمان را درگیر مسائل خانوادگی حیوانات بکنیم. سرمقاله روزنامه بودجهبگیر را خواندم. گویا اصلاحیون میخواهند بار دیگر شغال برجام را در خم رنگرزی فرو و به جای طاووس علیین به مرم قالب کنند. اما این شغال پشمی ندارد. البته بهتر است. چون قالب کردن شغال پشمدار به جای طاووس خیلی کار سختیست. پشمش حتما از یک جایی بیرون میزند. روزنامه بودجهبگیر بیطرف خودروسازی در ایران و ژاپن را مقایسه کرد و گفت ژاپن با ۱۰ شرکت خودروسازی، نه و میلیون خودرو تولید میکند اما ایران با ۱۸ خودروساز یک میلیون خودرو میسازد. مقایسه درستی نیست. چون ما کوشیدهایم عظمت در کیفیت محصولاتمان باشد نه در کمیتش. به همین خاطر هم هست که خودروسازان ژاپنی از وقتی که فهمیدهاند ممکن است امکان واردات خودرو در ایران فراهم شود به شدت نگران هستند و ترجیح میدهند واردات آزاد نشود. خبر بازدید ابراهیم از نمایشگاه کتاب را دیدم. یک ساعت قبل از شروع به کار نمایشگاه آنجا بوده است. خیلی آموزنده است. هم از نمایشگاه بازدید کرده و هم سعی کرده قبل از شروع به کار برود که مزاحم غرفهداران و عوام بازدیدکننده نشود. کسانی هم که ابراهیم را دیدهاند مزد سحرخیزیشان را گرفتهاند. الکی نیست که میگویند سحرخیز باش تا کامروا شوی. ابراهیم امروز حرفهای مهمی هم زد. ظاهرا قرار است تصمیمهای سختی بگیرند که شاید برخی موافق نباشند. میخواهند از گذشته عبرت بگیرند تا آینده را بسازند. اتفاقا در دورههای قبل از عصر ابراهیم هم آن بعضیهایی که موافق نبودند نگذاشتند تصمیمهای سخت گرفته شود. احتمالا منظور ابراهیم از عبرت هم همین است. اصلا تصمیمهای سخت اگر قرار است نتیجهبخش باشند باید در عصر ابراهیم گرفته شوند وگرنه همان بهتر که گرفته نشوند.
یکشنبه ۱ خرداد ۱۴۰۱
در اخبار خواندم که ابراهیم، سیداحمد نامی را به عنوان معاون رییس خواصالدوله در امور عوامیسازی دولت منصوب کرده است. مقام مهمیست. در واقع این سیداحمد قرار است کاری که عوامالملک انجام میدهد را انجام بدهد. ولی نمیتواند. بیشتر عوامالدوله است. فیلم صحبتهای معاون خواصالدوله در امور نفت را دیدم. فکر میکنم مربوط به امتحان شفاهی دینی سوم ابتدایی یا تاریخ چهارم ابتدایی بود. کمی هول شده بود اما خوب جواب داد. هیچوقت هیچکس فکر نمی کرد حمله ابرهه به مکه بعد از حدود هزار و پانصد سال در صنعت پتروشیمی اهمیت پیدا کند. خبر ممنوعیت واردات گوشیهای آیفون را شنیدم. خبر مهمیست. مشت محکم دیگری بر دهان آمریکاست و احتمالا باعث میشود آمریکاییها بفهمند که ما همچنان روی مواضع خودمان ایستادهایم. یکی از عوام از کانادا خبر داد که پروژه جدید ساختمانی فرزندان محمودرضا در تورنتو کانادا شروع شده است. خیلی خوب و غرورآفرین است. به غربیها نشان میدهد که ایرانیها اگر پول و امکانات داشته باشند حتی در کانادا هم میتوانند ساخت و ساز کنند. البته باید از پدرشان هم تشکر کنند. اگر آن سه هزار میلیارد تومان را همان موقع در بانک گذاشته بود بعد از یازده سال اینقدر سود نمیداد که بساز و بفروشی در کانادا در این یازده سال داده است. اقتصاد مولد با رسم شکل یعنی همین کارهایی که محمودرضا و فرزندانش در کانادا میکنند. دستشان هم درد نکند.
دوشنبه ۲ خرداد ۱۴۰۱
صبح یادم آمد بیست و پنج سال پیش در چنین روزی انگار آسمان آبیتر بود. بعد از ظهر یکی از عوام تماس گرفت و گفت مثل همیشه، ما عوام مشغول مردن خودمان هستیم اما سر خواص سلامت. در دفتر خاطراتم نوشتم: "امروز، آبادان!"
سهشنبه ۳ خرداد ۱۴۰۱
چهل سال پیش در این روز همه نگاهها به سمت خرمشهر بود و چشمها از اشک شادی، تر بودند. امروز همه نگاهها به آبادان است. ظاهرا اشک چشمها خشک شده است و گلوی عوام هم از بغض خشک است.
چهارشنبه ۴ خرداد ۱۴۰۱
وقتی عوام همه حواسشان جمع آبادان است برای من که عوامالملکم اصلا اهمیتی ندارد که امروز خواص چه کار کردند و کجا رفتند و چه گفتند.
پنجشنبه ۵ خرداد ۱۴۰۱
در طول روز هیچکدام از اخبار خواص را دنبال نکردم. حوصلهشان را نداشتم. غروب تصاویری از ورزشگاه آزادی به دستم رسید. ظاهرا امروز کرونا برای ساعاتی از بیخ و بن ریشهکن شده بود. چون حتی نسوان هم در ورزشگاه بودند. خواستم خوشحال شوم اما تصاویر و فیلمهای جدیدی از آبادان دیدم. حدس میزنم این عوامی که به خاطر ریشهکن شدن کرونا در آن ساعات به ورزشگاه رفته بودند چند روزیست اخبار ندیدهاند و خبر ندارند در آبادان چه اتفاقی افتاده است. عیبی ندارد. در عوض، من که دیدهام نرفتم.