نظرسنجی اخیر مرکز تحقیقات سازمان صدا و سیما نشان میدهد تنها ۲۶.۶ درصد از کل مخاطبان برنامههای افطار و ۱۷.۴ درصد، مخاطب برنامههای سحر تلویزیون بودند.
دیدارنیوز ـ سهراب مظاهری*: رسانهها بلااستثناء نیازمند بازنگری در احوال و تواناییهای خود هستند، زیرا به هیچ روی نباید از تحولات برون سازمانی یعنی تمام تغییرات اجتماعی و فرهنگی مخاطبانشان غافل بمانند. به طریق اولی رسانه صدا و سیما که با عنوان رسانه ملی، عملاً شمول، گستردگی و دامنه رسالت خود را معرفی میکند.
نتایج نظرسنجیهای اخیر مرکز تحقیقات سازمان صدا و سیما درباره برنامههای سیما در ماه مبارک رمضان حاکی است که تنها ۲۶.۶ درصد میزان مخاطبان برنامههای افطار و ۱۷.۴ درصد تعداد مخاطب برنامههای سحر تلویزیون بودند؛ گرچه این ارقام کمتر از ۳۵ درصد، یعنی کمتر از یک سوم جمع بینندگان ویژه برنامههای سحر و افطار، گویای کاهش جدی مخاطبان نسبت به سالهای گذشته بوده، اما برای ارزیابی میزان مقبولیت برنامههای تلویزیون در ماه رمضان، قاعدتاً به همین دوبخش ویژه افطار و سحر اکتفا نمیشود و لذا بخشهای سرگرم کننده و پرجاذبه سریالها و مجموعههای دنبالهدار نیز حائز اهمیتاند که مطابق نتایج نظرسنجی مزبور، چهار سریال تلویزیونی که از شبکههای مختلف پخش میشدند هم مورد اقبال نبوده و مخاطبان بسیار کمی داشتهاند.
با اینکه حدود دوسوم پاسخگویان یعنی تقریبا ۷۴ درصد به طور پراکنده و درمجموع برنامههای تلویزیون را به انحاء مختلف و مدتهای متفاوت تماشا کردهاند، اما از این تعداد، میزان مخاطبان سریالها بسیار کم بوده است:
سریال «نجلا (۲)» از شبکه ۳، ۲۶.۸ درصد
سریال «خوشنام» شبکه یک، ۲۶ درصد
سریال «از سرنوشت» شبکه ۴، ۲۰.۸ درصد
و سریال مسافران شبکه ۵، کمتر از ۶ درصد مخاطب داشته اند.
جبلی رئیس صدا و سیما در مرکز همایشهای بینالمللی سازمان خطاب به هنرمندانی که مهمان مراسم ضیافت افطاری او بودند، در این باره پرسشهای قابل توجهی را مطرح کرد ازجمله این که:
ـ همه ما، چه شما به عنوان هنرمند و چه ما به عنوان مسئول صدا و سیما باید از خودمان بپرسیم چرا احساس علاقهای که مخاطبان به هنرمندان و آثارشان داشتند کاهش یافته است؟
ـ چرا بعضی از آثاری که در گذشته حتی با هزینههای کمتری ساخته میشد ماندگارترند؟
ـ ما بین اصالت دادن به ذائقه مخاطب و مرجعیت و محتوای رسانه کدام را ارجح دانسته ایم؟
واقعیت این است که ازاین دست پرسشها در دورههای پیشین، سالها و دهههای قبل هم گهگاه توسط مخاطبان، هنرمندان، مدیران و مسئولان سازمان مطرح میشده و چه بسیار گزارشهای تحقیقاتی درباره همین موضوعات توسط واحدهای پژوهشی درونسازمانی و مراکز تحقیقات دانشگاهها و صاحب نظران مختلف مطرح میشد؛ و چه بسیار همایشها، نشستها و گردهماییها که مجموعه مکتوبات منتشره از آنها را میتوان به عنوان یک گنجینه و کتابخانه بزرگ قلمداد کرد؛ یعنی محصولاتی که برای شناخت مخاطبان، گرایشها، نظرات مخاطبان عام و خاص و نیازهای آنها تهیه شده و برای اطلاعات روزآمد، تکرار آنها پیوسته مورد تاکید بوده است.
درباره محتوا و رسالتهای رسانه صدا و سیما، همایشهای تخصصی برگزار شده که سوابق مطالعات، بررسیهای پیمایشی اعم از نظرسنجیهای هفتگی، ماهانه، فصلی و سالانه و مطالعات اسنادی، تحلیل محتوای برنامهها، متن مکتوب سخنرانیهای تخصصی درخصوص رسالتمندی رسانه در باره انقلاب، مردم، نهادها و تمامی امور اجتماعی سیاسی، فرهنگی، اقتصادی در اختیار است.
به واقع یکی از بزرگترین امکانات، ذخایر و پشتوانههای سازمان هم این گنجینههای مکتوب و اخیراً با قابلیت دسترسی فیالفور در شبکههای اینترانتی و اینترنتی است.
قطعاً هیچ یک از ارزیابیهای متوالی و بررسیهای سلسلهای و نیز مطالعات تطبیقی دهههای پیشین گویای آن نیست که کیفیت، محتوا و ارزشهای پیامها، همواره پائین و کم ارزش بودهاند و منطقاً نباید برای همه سطوح و پیامهای رسانهای از ملاکهای یکسانی برای ارزیابی بهره گرفت. زیرا بازشناسی عملکرد رسانه با ملاحظه تحولات و تغییرات فرهنگی- اجتماعی، توجه به محتوا، پیامها و مخاطبشناسی امکان پذیراست یعنی مبتنی برشناخت واقعیات بیرونی و نیازسنجیهای علمی.
گرچه همیشه درصد بسیار کمی برای احتمالات سهو و خطا آنهم برای همه رسانهها مفروض است، اما آمار کاهشی در اقبال و استقبال برنامهها، حکایت دیگر و بیانگر ضرورتهای دیگری است.
همواره نظرات روی طیفی از اندازههای مختلف در نوسان است یعنی آمار و ارقامی که عباراتی مانند: تا حدودی، نسبتاً، خوب، خیلی خوب و عالی را معنا میکنند و یا موفق بودن را در سطوح پایین، متوسط و عالی مطرح مینمایند و از این نظر سوابق تحقیقات نشان میدهد که گاه میزان مخاطبان یک برنامه تا بالای ۹۰ درصد رسیده و از استقبال و پیگیری جدی مخاطبان برخوردار بودهاند، اما همین درصد بالا با ملاحظه هدف برنامهسازی رسانه و تعیین مخاطبان خاص یا مخاطبان عام آن، محل بحث و تفسیرهای تخصصی و آماری است.
آمار استقبال مخاطبان در ماه رمضان که رسانه از پیش برای مخاطبان عام و ویژگیهای خاص ماه صیام برنامهریزی کرده بود، همان گونه که رئیس سازمان هم به آنها اشاره کرده نشانگر سطحی است که حتی سرگرمکنندهترین مجموعههای نمایشی هم به حد پایین و یک سوم مخاطبان هم نرسیدند.
میتوان با مطالعه تطبیقی ویژه برنامههای سحر و افطار و سریالها و برنامههای مختلف ویژه ماه رمضان، استدلال کرد که رسانه صدا و سیما محتاج یک بازنگری جدی در محتوای برنامهها و ضرورتهای برنامهسازی است و در همین زمینه نیازمند دقت به خرج دادن و مطالعه حرفهای در پشتوانههای پژوهشی است و میبایست در راستای رسالتمندی رسانه بزرگ وگستردهای که عنوان ضمیمهای ملی را هم داراست، اهداف خطیر برنامه سازی را مطابق نیازهای واقعی مخاطبان دنبال نماید.
باید دیده و فهمیده شود که برنامهسازان چه هدفی را در میان اهداف مختلف دنبال میکنند؟ آیا به واقع هدف پیامرسانی محتوایی مورد نظرشان است یا سرگرم سازی صرف، جذابیتهای ظاهری، راضی نگه داشتن هنرمندان و تولید کنندگان خارج از سازمان، لحاظ کردن نوبت تیمهای برنامه ساز و ...؟ بالاخره کدام یک را پیگیری میکنند واگر هم قصد ساخت معجونی مشتمل بر همه اهداف را دارند، پیشتر بگویند که جامعه پیامگیرشان چه کسانی هستند و آیا با واقعیات جامعه و فاصله طبقاتی موجود میتوانند مخاطبان خود را معرفی کنند تا حداقل مدیران، وقت مناسب و شبکه معینی را برای پخش تولیدات آنها بیابند؟
به تعبیر آقای جبلی "توالی و ترتیب بین مرجعیت، جذابیت و محتوا، فراموش شده است و گویا برخی از سازندگان برنامهها اصلاً دغدغه محتوا نداشتهاند وطبعاً تکرار آثار بدون محتوا شبیه نوشاندن آب شور دریا به افراد تشنه است. " رسانه بایستی با ملاحظه وضعیت موجود و اینکه در شرایط اقتصادی و بحرانهای معیشتی مردم که بر رویکردهای فرهنگی، اعتقادی، سیاسی و اجتماعیشان تاثیر مستقیم دارد، توجه نماید و برای انجام مسئولیت و رسالت خود، ضرورت تحولات جدی در تولید پیام و حتی ساختار سازمانی را مد نظر داشته باشد.
شناخت روزآمد مخاطبان، نیازهای عمومی، تغییرات فرهنگی، روند نزولی بنیههای اقتصادی مخاطبان را ملاحظه کند و برای پیامهای منطبق بر واقعیات بیشترین اهتمام را داشته باشد. در واقع رسانه باید از متمرکز ماندن بر رویکرد و سلایق صرف برنامهسازان رهایی یابد به ویژه آنان که از پشتوانههای پژوهشی و تواناییهای مخاطب شناسی بیبهرهاند.
نکته مهم آن است که برخی از مدیران وبرنامهسازان خیال میکنند یعنی دقیقا خیال میکنند که با طرح بعضی از معضلات خانوادهها، به درجهای والا برای انجام انقلابیترین اقدامات فرهنگی نائل آمدهاند؛ و اینکه اگر در نمایشها و مجموعههای تلویزیونی که عموماً در خانههای متمولین و با امکانات و آرایههای فوقالعاده تهیه میشوند و در آنها بالاخره جوانترها یاد میگیرند که نباید به بزرگترها بیاحترامی کنند، برنامهساز گمان کند که اکمل پیام را منتقل کرده است، و یا در برخی داستانها با شرح و تصویر انواع امدادها، بالاخره جهیزیه عروس تهیه میشود، دزدان دستگیر میشوند، معتاد ترک میکند و حسود شکست میخورد، بنابراین تمام بار درآماتیک داستان منعکس خواهد شد، باید دانست که اینگونه تلقیات، دلیل بارزی است که نشان میدهد علاوه بر آنکه هیچگونه وقوفی نسبت به سطح آگاهیهای رسانهای در جامعه مخاطب وجود ندارد، بلکه هیچ نگاه و پشتوانه تخصصی و واقع بینانهای هم نسبت روشهای تحلیل مسائل اجتماعی دراختیار نیست.
باید پذیرفت که سابقه کارهای خوب و ماندگار و حجم عظیم اطلاعاتی که توسط انواع رسانهها دریافت میشود، برای مخاطبان برنامههای تلویزیون، امکان تمیز آثار فاخر و ستودنی و تولیدات ضعیف و کشدار و بیمحتوا را فراهم کرده است؛ بنابراین لازم است از این منوال که نشاندهنده غلبه سلیقه بر محتوا و هدف است، خارج شد و بسیار جدیتری در قبال منزلت رسانه با ملاکهای جامعهشناختی، ارتباط شناسی و مخاطبشناسی اقدام کرد.
بایستی فاکتورهای مداخلهگر و تاثیرگذار در زندگی اجتماعی مخاطبان درنظرگرفته شود و در شرایط کنونی آخرین تغییرات اقتصادی مردم و تبعات انکارناپذیر اجتماعی، فرهنگی و اعتقادی آنها، نه صرفاً رصد شود بلکه علل و راهکارهای تحلیل بغرنجهای عمومی فهمیده شده و باز هم قدمی فراتر از این دو ضرورت رسانهای، شیوهها و قالبهای هنرمندانه و سازگار با محتوا به کارگرفته شود.
پس به اعتبار جایگاه سازمان صدا و سیما، باید نگاه یک طرفه در برابر مخاطبان به طور کلی تغییر یابد، زیرا رسانه موفق، خود را در قبال شرایط اجتماعی و اقتصادی مخاطبانش مسئول میشناسد. یعنی باید علاوه بر نظرسنجی، پژوهشهای نگرشسنجی و نیازسنجی علمی و روزآمد مخاطبان را، یک ضرورت درونسازمانی قلمداد کرده و از این رهگذر برای اهداف، محتوا و تاثیر برنامهها، به دور از هرگونه انقیاد و تصلبی، در جهت افزایش آگاهیها، آموزش صحیحترین روشهای تربیتی، بهترین الگوها و قوالب برای تفریح و سرگرمی جامعه هدف که همان مخاطبان محسوب میشوند، برنامهریزی کند.
این موضوع به واقع ناظر به تاکید درستی است که رئیس صدا و سیما، اخیراً بدان اشاره کرده است که: "تحول، یک ضرورت درونسازمانی است و اولویت این تحول شامل محتوا، رویکرد، فرایند و حتی تحول در ساختارها است ".
*پژوهشگر اجتماعی