تیتر امروز

سردار علایی: نابودی اسرائیل حتمی است، چون امام (ره) فرمودند
گزارش اختصاصی دیدارنیوز از مراسم چهل و چهارمین سالگرد شهادت محمد منتظرالقائم

سردار علایی: نابودی اسرائیل حتمی است، چون امام (ره) فرمودند

سردار حسین علایی در مراسم چهل و چهارمین سالگرد شهادت محمد منتظرالقائم ضمن بیان روایت خود از عملیات آمریکایی طبس و نحوه به شهادت رسیدن منتظرالقائم، در دفاع از عملیات ایران علیه اسرائیل گفت: اسرائیل...
در جستجوی روزنه‌ای حدفاصل ساختار حقیقی و حقوقی
عماد بهاور، عضو شورای مرکزی نهضت آزادی ایران در تنگنای بیست و نهم

در جستجوی روزنه‌ای حدفاصل ساختار حقیقی و حقوقی

در بیست و نهمین برنامه از تنگنا و فصل سوم آن، حامد شجاعی میزبان عماد بهاور، عضو شورای مرکزی نهضت آزادی ایران است و درباره تحولات درونی این تشکل و برخی مسائل مهم فضای سیاسی گفت‌وگو کرده است.
تیم اقتصادی دولت، دردی که درمان نمی‌شود/ خلجی: بیکاری، تورم و نقدینگی کاهشی و اقتصاد در حال رشد، تیم اقتصادی دست نمی‌خورد
«دیدارنیوز» چالش‌های تیم اقتصادی دولت را بررسی کرد:

تیم اقتصادی دولت، دردی که درمان نمی‌شود/ خلجی: بیکاری، تورم و نقدینگی کاهشی و اقتصاد در حال رشد، تیم اقتصادی دست نمی‌خورد

از ابتدای شروع به‌کار دولت سیزدهم تحلیل‌گران از تیم اقتصادی انتقاد کرده‌اند و معتقدند دولت و مجلس به دلیل نگاه‌‌های سیاسی دست به تغییر مثبت در کابینه نمی‌زند. گزارش جای نکاهی اجمالی به این موضوع...

مصائب زن بودن در پارک هرندی

زنان از شب متنفرند. شب برای آنها ترسناک است، همه شبها، شبهای پارکها و زیر پل‌ها، شبهای پاتوق‌ها و خانه‌های تیمی، شب‌های کوچه‌های تنگ و تاریک شوش و دروازه غار، شب برای زنان آبستن ترس از تعرض و تجاوز است.

کد خبر: ۱۲۵۰۷
۰۸:۱۵ - ۲۸ مهر ۱۳۹۷

دیدارنیوزـ سارا مختاری: نور کم رنگی سطح پارک را روشن می‌کرد، باد سردی می‌وزید تعداد زیادی زن و مرد نشسته یا خوابیده درهم می‌لولیدند با لباسهای کثیف و بعضا پاره. به خوبی معلوم بود مدت زیادی است که هیچ خدمات بهداشتی دریافت نکرده‌اند. با تردید گام برمی‌داشتم. همه با چشم‌های نیمه باز نگاهم می‌کردند. دود سفید رنگی از لابه لای محفل زنان بیرون می‌زد. چند زن در حال دادن فحش‌های رکیک به هم بودند. چند نفر به طرفم آمدند و پرسیدند جنس منس چی میخوای؟ همه چی هسا! خوبشم هس! مایه تیله چقد داری‌؟!

تشکر کردم و به طرف جمع 5 نفری از زنانی رفتم که روی تکه مقوایی دراز کشیده بودند. از آنها خواهش کردم که در عوض پول با من حرف بزنند. باورم نمی‌شد که سنشان بین 20 تا 35 سال باشد. حداقل 10 سال از سنشان پیرتر و شکسته تر بودند. زنها یکی یکی شروع به حرف زدن کردند. هر چقدر جلوتر می‌رفتیم حالم بدتر می‌شد. تا به حال این حجم از درد و رنج را با این فاصله ندیده بودم.

زنها می‌گفتند از شب متنفرند. شب برای آنها ترسناک است، همه شبها، شبهای پارکها و زیر پل‌ها، شبهای پاتوق‌ها و خانه‌های تیمی، شب‌های کوچه‌های تنگ و تاریک شوش و دروازه غار، شب برای زنان آبستن ترس از تعرض و تجاوز است.

دختری 28 ساله که 5 سال سابقه اعتیاد به شیشه دارد می‌گوید در طول روز خماری می‌کشد زیرا مجبور است شب بیدار بماند و برای بیدار ماندن باید مواد مصرف کند زیرا اگر بخوابد یا خمار باشد توان دفاع از خود را در برابر مردهایی که به سمتش می‌آیند، ندارد. می‌گفت در یکی از این شب‌ها که خمار و بین حالت خواب و بیداری بوده سه مرد به سمتش آمده و او را ربوده‌اند: «می‌دانستم دارند مرا برای چه و به کجا می‌برند اما توان اینکه حتی ناله کنم یا جیغ ضعیفی بکشم نداشتم. مرا بردند و صبح که به سختی بیدار شدم تمام بدنم درد می‌کرد. نمی‌توانستم راه برم دولا دولا از خانه کوچک و کثیفی بیرون آمدم تا به دنبال مواد بروم».

زن تکیده‌ای که دندان‌هایش ریخته بود از شدت گریه بریده بریده صحبت می‌کرد: «ای خانم! ای خانم! بچم! دختر دسته گلم! دخترم را بردند، بچم را بردند. من و دخترم روزها تو خیابان‌ها سرگردون بودیم و گدایی می‌کردیم و شبها یا زیر پل و یا تو پارک می‌خوابیدیم یا می‌رفتیم پاتوق‌های شوش. یه شب که توی یکی از این پاتوق ها بودیم «اوردوز» کردم و حالم بد شد. تا دم مرگ رفتم و برگشتم خوابم برده بود حوالی ظهر بیدار شدم دیدم دخترم نیست. دنیا روی سرم خراب شد. دخترم رو برده بودند. الهی بمیرم! ببین خانم این عروسکشه».
 
از او پرسیدم می‌داند چه کسانی بچه اش را دزده اند؟ گریه‌اش بلتدتر شد: «آره می‌دونم. یه گروه دلال‌اند که تو کار خرید و فروش بچه‌اند ولی من زورم بهشون نمیرسه. نمی دونم بچه‌ام را کجا بردند».

سه زن دیگر نیز روایت های دردناک مشابهی داشتند. توسط شوهرانشان معتاد و سپس مجبور به تن‌فروشی در خانه خود و با حضور شوهرشان شده بودند.

  اعتیاد برای زنان بی رحم‌تر است

آسیب‌های اجتماعی و خاصه اعتیاد گروه‌های مختلف را درگیر می‌کند و در ابتدای امر به نظر می‌آید که این مساله به جنسیت ارتباطی ندارد اما با نگاهی عمیق‌تر به گروه‌های آسیب‌دیده متوجه می‌شویم که زنان به دلیل زن بودن و شرایط ویژه جسمانی و روحی‌شان از پیامدهای اعتیاد به میزان بدتر و بیشتری متاثر می‌شوند. این زنان و به‌ویژه زنان کارتن‌خواب در مقایسه با همتایان مردشان مشکلات بیشتری دارند. در طول چند دهه اخیر زنان به شکل فزاینده‌ای با مساله اعتیاد و آسیب‌های مرتبط با آن از جمله بیماری‌های مقاربتی خاصه ایدز، کارتن‌خوابی، تجاوز، روابط جنسی پرخطر، بارداری‌های ناخواسته و سقط جنین و زایمان در محل‌های بسیار کثیف و آلوده، مواجه بوده و هستند.

آوارگی و طرد شدن از خانواده و اجتماع، از دست رفتن تمام سرمایه‌های اجتماعی و فردی و منزلت اجتماعی، بی‌پولی و فقر و گرسنگی و سرگردانی، دردها و مشکلاتی است که بین زن و مرد کارتن‌خواب مشترک است. هرچند این مولفه‌ها نیز شدت و ضعف دارند اما اگر ساعتی از شب را با زنان دردمند و کارتن‌خواب پارک هرندی، شوش، مولوی و دروازه غار بگذرانی و پای درد دلهایشان بنشینی به خوبی به مصائب زن بودن و زن کارتن‌خواب بودن پی می‌بری. زنانی که صبح تا شب تمام شهر را زیر پا می‌گذراند که بتوانند خرج اعتیادشان را جور کنند.

حکایت‌های دردناک زنان کارتن‌خواب، مانند دو روایت بالا بسیار است. هر زن کارتن‌خوابی از شب و تاریکی، از زیر درخت‌های انبوه، از بارانی که برای آدم‌های عادی رحمت الهی است، داستان‌های پر آب چشمی دارد.
 
لزوم وجود شلتر زنان
 
مساله کارتن‌خوابی و لزوم پرداخت به آن در قالب مراکز نگهداری و بازپروری زنان معتاد و کارتن‌خواب، چند سالی است که از طرف فعالین مدنی و رسانه‌ها مطرح شده است. پیش از آن توجه جامعه و دولت تنها به مردان معتاد و بی‌خانمان بود و هیچ سرپناه، گرمخانه و مرکزی برای سامان دادن به زنها وجود نداشت. آنها به خود رها شده و هر روز شکل جدیدی از آسیب را تجربه کرده و می‌کنند. در تمام تهران با وجود بیش از دوهزار زن کارتن خواب تنها و تنها سه شلتر (پناهگاه) آنهم هر کدام با ظرفیت 30 نفر وجود دارند. شلترهایی که بهزیستی لطف کرده تنها مجوزش را صادر کرده و هیچ کمکی به اداره و تامین هزینه‌های آن نمی‌کند. شهرداری نیز این زنان بی‌پناه را به حال خود رها کرده، تنها کاری که می‌کند چند ماهی یک بار مثل خاکروبه جمعشان می‌کند و به سامان‌سرای لویزان می‌ریزد؛ مکانی که از سامان‌سرایی نه سامانی دارد و نه سرایی!
 
سامان سراها در واقع مراکز نگهداری بی‌خانمان ها هستند که موظف اند خدماتی مانند جای خواب، پزشک و حمام در اختیار مددجویان قرار دهند. در این مکان همچنین مقرر است کارشناسان تشخیص دهند که چه کسی نیاز به اسکان شبانه‌روزی و چه کسی اسکان موقت دارد.
 
به فرض پذیرفتن اینکه مرکز لویزان تمام این خدمات را ارائه می دهد، اولا در ایران تعداد افرادی که ترک می‌کنند حتی به 5 درصد هم نمی رسد. این مراکز و تمام کمپ‌های ترک اعتیاد و مراکز مشابه هیچ دستاورد قابل توجهی در زمینه ترک نداشته‌اند و به فرض که از زنان معتاد درصدی هم ترک کنند، مرکزی برای نگهداری و حمایت این زنان پس از ترخیص وجود ندارد و زنان در فقدان هیچ گونه حمایتی از طرف دولت و جامعه و به ویژه خانواده، مجددا به پارکها و خیابان‌ها و اعتیاد باز می‌گردند.
 
فاطمه دانشور رئیس اسبق کمیته اجتماعی شورای شهر تهران در سال گذشته گفته بود حدود 2000 زن کارتن‌خواب فقط در سامان‌سرا هستند و محل اقامت امن و گرمخانه‌ای ندارند. بیش از 4 درصد از معتادان زن تهران باردارند. آنها در حالی که فقط چند بیمارستان پذیرایشان هستند و همچنین از دستگیر شدن می‌ترسند، در محل‌های کثیف بدون امکانات زایمان می‌کنند و چون نوزادان بشدت معتاد هستند یا پس از سه روز می‌میرند و جنازه‌شان در میان آشغال و کثافت پیدا می‌شود و یا به باندهای قاچاق و دلالان مواد مخدر فروخته می‌شوند. تمام این اتفاقات هولناک بغل گوش تمام نهادهای دولتی می‌افتد.

 آسیب‌های حوزه زنان همیشه وجود داشته اما هیچ‌گاه برای مردم و حاکمیت جدی نبوده است. در سالها و دهه‌های اخیر به دلیل قدرت جهانی شدنِ جنبش زنان و ضرورت توجه به اقشار آسیب‌پذیر، اعتیاد زنان، تن‌فروشی و مسائلی از این قبیل در معرض دید و مورد توجه قرار گرفت، البته آن هم نه از طرف دولت‌ها بلکه از طرف خود زنها و نهادهای مردم نهاد از جمله خیریه‌ها و «ان جی او»ها.
 
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
بنر شرکت هفت الماس صفحات خبر
رپورتاژ تریبون صفحه داخلی
شهرداری اهواز صفحه داخلی