تیتر امروز

اقتصاد، جامعه و مرگ، سه حلقه گمشده در جنگ
دیدار بررسی می‌کند

اقتصاد، جامعه و مرگ، سه حلقه گمشده در جنگ

موضوعی که در میان بروز پدیده جنگ کمتر به آن توجه می‌شود، تاثیرات اجتماعی آن است، از این رو از چند قرن پیش جامعه شناسان توجه ویژه‌ای به این موضوع داشته و نظرات متفاوتی را بیان کرده اند که در این...
حمله ایران به اسرائیل/ ایران قواعد جدیدی را تحمیل کرد/ سوناک و نتانیاهو امشب صحبت می‌کنند
انتقام پس از حمله تروریستی به کنسولگری

حمله ایران به اسرائیل/ ایران قواعد جدیدی را تحمیل کرد/ سوناک و نتانیاهو امشب صحبت می‌کنند

بعد از حمله تروریستی روز ۱۳ فروردین رژیم اسرائیل به کنسولگری ایران در سوریه، که باعث شهادت چند فرمانده سپاه شد، ایران شنبه شب ۲۵ فروردین‌ماه حملات گسترده پهپادی و موشکی خود را به اسرائیل انجام...
گفتمان نظام سلطه جهانی؛ پاسخ بیژن عبدالکریمی به محمدحسن علایی (قسمت چهارم و پایانی)
مناظره متنی محمدحسن علایی، جامعه‌شناس با بیژن عبدالکریمی، استاد دانشگاه

گفتمان نظام سلطه جهانی؛ پاسخ بیژن عبدالکریمی به محمدحسن علایی (قسمت چهارم و پایانی)

در ادامه مناظره متنی محمدحسن علایی، جامعه‌شناس با بیژن عبدالکریمی، استاد دانشگاه درباره «گفتمان نظام سلطه جهانی» که سه قسمت قبلی را در دیدارنیوز خواندید، در قسمت چهارم و پایانی می‌توانید پاسخ...

علت ناکامی آمریکا در افغانستان چه بود؟

جین کارلین روزنامه‌نگار اسپانیایی در روزنامه لا وانگواردیا اسپانیا به دلایل ناکامی آمریکا در افغانستان که باعث شد نیروهای نظامی از آنجا خارج شوند پرداخته است.

کد خبر: ۱۰۷۶۷۳
۱۰:۴۱ - ۱۶ شهريور ۱۴۰۰

علت ناکامی آمریکا در افغانستان چه بود؟

دیدارنیوز - روزنامه لا وانگواردیا اسپانیا نوشت: ۲۰ سال حضور در افغانستان برای درس گرفتن و اصلاح یکی از بزرگترین نقاط ضعف ایالات متحده در روابط خود با سایر جهان کافی نبوده و آن چیزی نیست مگر ناتوانی در درک فرهنگ‌هایی که هیچ شباهتی با فرهنگ آمریکا ندارند.

 خروج سراسیمه آمریکا و متحدانش از افغانستان پس از دو دهه حضور ناکام در این کشور، سبب شده تا برافراشته شدن دوباره پرچم طالبان حتی در سفارت این کشورها در خاک افغانستان، موجی از انتقادات را برای دولت آمریکا به همراه داشته است. خروج از افغانستان به عنوان طولانی‌ترین جنگی که علاوه بر هزینه های میلیاردها دلاری، تلفات انسانی بی‌شماری برای آمریکا در پی داشته است. خبرگزاری آسوشیتدپرس در گزارشی آماری تعداد سربازان آمریکایی کشته شده در افغانستان تا ماه آوریل گذشته را دو هزار و ۴۴۸ نفر دانست.

«جان کارلین» نویسنده و روزنامه‌نگار اسپانیایی- بریتانیایی در یادداشتی برای روزنامه لا وانگواردیا اسپانیا در ترسیم و تشریح حضور ۲۰ ساله بی سرانجام نظامیان آمریکایی در افغانستان و مطرح شدن دوباره گزینه طالبان در این کشور آسیایی نوشت: سال ۲۰۰۵، چهار سال پس از حملات ۱۱ سپتامبر برای دیدار از مجروحان جنگ عراق و افغانستان به بیمارستانی در سان آنتونیو تگزاس رفتم. سرباز ۱۵ ساله ای را به یاد میاورم که ۹۷ درصد بدنش دچار سوختگی شده بود. نام او مرلین بود و من از پنجره، پزشک و پرستاری را بالای سر او در حین ضدعفونی کردن و او را در حال فریاد زدن می‌دیدم. با مرلین صحبتی نکردم اما توانستم پای حرف‌های برخی جوانان دیگر بنشینم. پسرهایی با صورت‌های ناهنجار، بدون بینی، گوش و یا بدون دست و پا. کریستین بَگ، جوان ۲۳ ساله‌ای بود که ۹ ماه پیش ازدواج کرده بود و حالا برای نصب یک جفت پای مصنوعی فلزی با آخرین تکنولوژی روز به بیمارستان مراجعه کرده بود.

آمریکا هر چند با وعده ایجاد دولتی لیبرال و با شعار دموکراسی و آزادی بر مداخله‌های نظامی خود سرپوش گذاشته است اما ناکامی در جنگ ۲۰ ساله افغانستان نه تنها شرکای نظامی او در ناتو در علت موجودیت خود دچار ابهام شده اند بلکه این پرسش که هدف از افغانستان چه بود به علامت سوال ذهن سربازان آمریکایی تبدیل شده است. کارلین در ادامه نوشته است: کریستین به من گفت، مطمئن نیستم بهای سنگینی که دادم ارزشش را داشته باشد. زیرا انگیزه‌ها برای مداخله نظامی آمریکا در آن بخش از جهان مشخص نیست. در ابتدا قصد داشتیم بن لادن را در افغانستان بگیریم، سپس صدام حسین هدف ما شد و پس از آن، آزادی. این مردم از آزادی و حقوق ما بی نصیبند. بنابراین اگر بخواهم دلیلی برای این مداخله انتخاب کنم، آزادی را انتخاب میکنم. بله...آزادی.  

نویسنده آورده است: اما انتخاب کریستین اشتباه بود و زمان این مسئله را ثابت کرد. بن لادن و صدام کشته شده اند اما پس از خروج نظامی آمریکا در سال ۲۰۱۱، این کشورهنوز در هرج و مرج به سر می‌برد. و خوب افغانستان...همه میدانیم آزادی طالبان به چه معنا است.

در حالی که شمار کثیری از کشورها با هدف دولت‌سازی و ملت‌سازی در افغانستان با آمریکا همکاری کردند، اما تصویر امروز این کشور رنج کشیده نه نشانی از ملت دارد و نه دولت. این روزنامه نگار اروپایی معتقد است: در مورد چپ "امپریالیسم یانکی" مطالب زیادی گفته می‌شود. یانکی‌های امپریالیست فاقد اعتقاداتی هستند که امپراتوری‌های واقعی همچون امپراتوری ایرانیان، رومی‌ها، آزتک‌ها، اسپانیایی‌ها یا انگلیسی‌ها از آن بهره مندند. آنها حمله کردند تا بمانند، تا نظم مدنظر خود را، به شیوه خود تحمیل کنند. آمریکایی‌ها تصمیم گرفتند آنچه را که ملت‌سازی می‌نامند، در افغانستان انجام دهند و ملتی به شکل و شمایل خود بسازند. اما مشکل این است که آنها نمی‌دانستند چگونه اینکار را انجام دهند و سپس سراسیمه آنرا رها کردند.

شکست تلاش آمریکا در القای سبک زندگی آمریکایی به جهان به قدری آشکار است که به اعتقاد نویسنده این گزارش،  آمریکایی‌ها اگر ۲۰۰ سال برای ماندن در افغانستان فرصت داشتند، ممکن بود این کشور را به چیزی شبیه به آریزونا یا نیومکزیکو در قرون وسطی تبدیل کنند. آخرین ماموریت جدی که در قرن نوزدهم میلادی به سرانجام رساندند. ۲۰ سال برای یادگیری اصلاح یکی از بزرگترین نقاط ضعف ایالات متحده در روابط خود با سایر جهان کافی نیست و آن چیزی نیست مگر ناتوانی در درک فرهنگ‌هایی که هیچ شباهتی با فرهنگ آمریکا ندارند. آنها همیشه سعی کرده اند از سنین پایین این ایده و ذهنیت را شکل دهند که شیوه زندگی آمریکایی بهترین مفهوم زندگی است که تا کنون ابداع شده است.

آنچه را که یکی از دوستانم از اهالی بوستون در زمان حمله هموطنانش به افغانستان در سال ۲۰۰۱ و هجوم به عراق در سال ۲۰۰۳ گفت را به خاطر دارم: ما مبلغان دموکراسی خواهیم بود. در یکی از چندین ایمیلی که در آن زمان رد و بدل کردیم او هر بار استدلالهای خود را تقویت می‌کرد و به من گفت، آلمانی‌هایی را می‌شناسد که آرزو دارند کشورشان هر چه بیشتر شبیه آمریکا شود. تفاوت دوست من با اکثریت قریب به اتفاق هموطنانش، بدون اینکه حتی استثنایی در مورد مستاجر اخیر کاخ سفید در نظر بگیریم، این است که او می‌تواند آلمان و حتی افغانستان را روی نقشه تشخیص دهد!  اما به هر حال احساس برتری در همه اقشار جامعه آمریکا گسترش یافته و ریشه دوانده است.

هنگامی که رویکرد پدرسالاری سیاسی به موضع یافتن راه‌حل‌های سریع و آسان در برابر مشکلات دیرینه و پیچیده اضافه شود، بروز فاجعه قطعی است. بارزترین و قاطع ترین شاهد مبنی بر شکست آمریکا در پیشبرد اهداف ۸۰۰ ساله در طول تنها ۲۰ سال در افغانستان، سهولت تسخیر مجدد این کشور توسط طالبان بود.

جان کارلین در تشریح ورود متجاوزانه و خروج غیر مسئولانه آمریکا از افغانستان آورده است: اگر مردم و ارتش افغانستان حقیقتا به پروژه ی آمریکای شمالی اعتقاد داشتند و مزایای اقتصادی و فرهنگی آن را به چشم دیده بودند، تا پای جان برای دفاع از آن می‌جنگیدند. هنگامی که بیگانگان یانکی از قصد خود برای ترک افغانستان خبر دادند، اکثریت افغان‌ها به این فکر افتادند که  بسیار خوب، از این پس با آشنایان دیرینه خود چگونه رفتار کنیم.

به گفته کارلین، این درست است که بسیاری از افغان‌ها ناامیدانه برای فرار به کشورهای دارای ایده‌های مدرن تر برای زندگی به فرودگاه گریختند و البته که ما برای کسانی که در خروج از کشورشان موفق شدند آرزوی موفقیت میکنیم اما صحبت ما در مورد نخبگانی است که با تصورات غربی تربیت شدند. اگر برای ما ایجاد ایده های برابری جنسیت و گنجاندن آنها در زندگی روزمره، نیم قرن به طول انجامید، در کشوری که هنجار آن فئودالیسم مشابه دوران "سید کمپئادور"  (فرمانده نظامی اسپانیایی در اواخر قرن یازدهم میلادی) است، نیل به این هدف چقدر طول میکشد؟

در پایان این گزارش آمده است: اکنون باید از کریستین بگ پرسید که برای تسکین پاهای خود، مرهمی سراغ دارد؟ این امر بی تردید به تحولات افغانستان بستگی دارد هر چند به احتمال زیاد تسلی خاطری وجود نخواهد داشت. این کشور در غم و اندوه و فساد و خونریزی بیشتر فرو خواهد رفت. در نگاهی خوشبینانه اما اگر بخواهیم به کورسوی امیدی دل ببندیم، سناریو به این شرح خواهد بود: پس از ۲۰ سال زندگی در غارها، رهبران طالبان به دنبال ثبات و صلح هستند. برای از بین بردن داعش (وظیفه ای که بهتر از آمریکا از پس آن بر میآیند) قد علم می‌کنند. آنها با در نظر گرفتن امتیازات معین در مسیر حرکت به سوی مدرنیته، حق تحصیل برای دختران و زنان قائل می‌شوندو در ازای آن، حمایت دیپلماتیک و پول از صندوق بین‌المللی پول دریافت می‌کنند. رفته رفته افغان ها از فقر رها می‌شوند و زندگی عزتمندانه تری را تجربه می‌کنند. اما در در مورد آزادی باید بگویم، آنچه سرباز کریستین از آزادی درک می‌کند، نه تنها شخص او بلکه حتی نوه های او نیز در افغانستان نخواهند دید.  

منبع: ایرنا
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
نظر:
بنر شرکت هفت الماس صفحات خبر
رپورتاژ تریبون صفحه داخلی
شهرداری اهواز صفحه داخلی