دیدارنیوز ـ امیرحسین داوودزاده*: افرادی که ما بین جمعیت کابل، خود را به فرودگاه رساندند و در قفای هواپیمای در حال برخواستن دویدند تا همانهایی که زودتر رسیده بودند و چرخهای هواپیما را گرفته بودند و ما که صفحات اخبار را برای دیدن خبری متفاوت گشتیم، همه امیدوار بودیم. درجهای از امید همیشه در ما هست و این اتفاق مقبولی نیست که در هر اوضاعی که پیش رویمان قرار میگیرد ما مکرراً امید داریم. افسردهترین انسانها هم از این موهبت! بی بهره نیستند و غریبتر اینکه الزاما هم همیشه امید نتیجه درخوری کف دستمان نگذاشته که ما هر بار آغوش گشاده میپذیریمش، ولی باز اقرار میکنم که بعضی از این امیدها به غایت دلکش اند. همین ایام را در نظر بگیرید، سرتیتر اخبار چه بود؟ هرات سقوط کرد، اشرف غنی گریخت، طالبان در کابل و الی آخر. همه چیز به سمت سیاهی مطلق میل میکند تا خبر میرسد احمد مسعود پسر قهرمان ملی افغانستان، احمد شاه مسعود فقید در پنجشیر تنها شهری که در تصرف طالبان نیست علیه طالبان اعلام وجود کرده. همین برای امثال من کافیست که در آنی سابقه پدرش در دفاع در برابر شوروی و القاعده و امثالهم و تحصیلات و وجهاش را در سر، پشت هم بچیند و خون پر حرارت تری در رگش جریان پیدا کند و قلبش با شدت بیشتری بتپد و باز داستان تکراری امید که البته از هویت ما خاورمیانه ایها جدا نیست. احمد مسعود جوان سی و یک سالهای که امروز آمر صاحب خوانده میشود در حالی ایستاده است که از خاور تا باختر از سنگ ناله برخواسته، ولی هیچ صدایی رسمی علیه طالبان بلند نشده و در هیچ صدایی هم نامی از احمد مسعود شنیده نمیشود. افراد زیادی در تاریخ را میشناسیم که در سکوت برخواستند در سکوت حرکت کردند و در هجوم صداهای موافق درگذشته اند. بر این عقیده ام که از همین صداهایی که امروز نام طالبها را میشنویم فردا اسم شیر بچه دره پنجشیر را خواهیم شنید نشانه اش همین که امروز صدای کسانی که امید دارند صدای احمد مسعود است. نام امیر جوان فردا در صدای چه کسانی خواهد بود؟ میبینیم، امیدوارم.
*فعال مدنی