انسان قرن کنونی دستش از دامان علی کوتاه شده و ره گم کرده؛ گویی آدمیت رو به احتضار است و برگشت آن تنها با یاد علی امکان پذیر است. غدیر یادآور آدمیت است؛ آدمیتی که شتابان رو به نیستی میرود
دیدارنیوز ـ مسلم تهوری: ما فراموش کردهایم. در این دنیایی که تیرگی و تباهی بر سر مردم، چون شبحی سایه افکنده؛ جهان محتاج حیات علوی است، اما مردم علی را فراموش کردهاند؛ دغدغهشان نه علی است نه مرام و مسلک علی. رودربایستی را باید کنار گذاشت بسیاری از مردم دیگر یادی هم از علی نمیکنند و صدایش را نمیشنوند، گویی همچنان علی سر در چاه میکند و با او زمزمه میکند. ادعا را دور بریزید؛ با ادعای صرف کاری پیش نمیرود که اگر میرفت دنیایمان بدتر از آخرت یزید نبود.
امام صادق علیهالسلام بسیار از سلمان فارسی یاد میکرد. یکی از یاران حضرت علت آن را جویا شد. حضرت فرمود به خاطر سه ویژگی. اولین ویژگی آن بود که حضرت فرمود: إیثاره هوی أمیرالمومنین علیهالسلام علی هوی نفسه؛ خواسته امیرالمومنین را بر خواسته خود مقدم میداشت. امروز کدامیک از افراد جامعه خواسته امیرالمومنین را بر خواسته خود مقدم میدارد؟
وقتی امیرالمومنین در بیابان قدم بر میداشت، سلمان پا جای پای علیبن ابیطالب میگذاشت، وقتی که از وی سوال میکردند؛ میگفت: حتی من میخواهم در راه رفتن هم از علی تبعیت کنم. سلمان چنین بود که به مقام منا اهل البیت رسید. اینکه بپرسیم کدامیک از ما امروز سعی میکنیم پایمان را جای پای حضرت امیر علیهالسلام بگذاریم بیشتر به شوخی شبیه است چرا که فرسنگها بین ما و علی فاصله است.
مردم به سرگرمیهای روزمره خود سخت مشغول شدهاند و در عصر موسی چمبهها نمیتوان انتظاری داشت، اما مگر جامعه دینی غیر از آن است. آنها نیز آنچنان که شایسته و بایسته علی است دیگر از او یاد نمیکنند. تنها نام و یاد او منحصر شده به چند مناسبت ویژه؛ در واقع کل دینداری ما شده تقویمی و مناسبتی؛ محرم به یاد حسین هستیم و شبهای قدر علی؛ نیک میدانیم که بسیاری ادعا میکنند مولا و مقتدایمان علی است. فقها در پی علم علی هستند و زهاد در پی زهد علی میگردند و ادبا او را سر سلسله ادیبان میدانند و ورزشکاران نام او را بر زبان جاری میسازند و از او در میادین ورزشی مدد میگیرند. اینها همه هست و در واقع هیچ نیست. مدعیان بسیارند، اما رهروی، چون سلمان که مصداق «إیثاره هوی أمیرالمومنین علیهالسلام علی هوی نفسه» کجاست؟ با چراغ گرد شهر باید در پیشان گشت که به غایت انگشت شمارند.
پیامبر خاتم به پیشگاه معبود لایزال شکوه برده که «یا رب ان قومی اتخذوا هذا القرآن مهجورا»؛ عمده مفسران به ظاهر آیه تمسک جستهاند و معتقدند پیامبر رحمت از امتش به خداوند شکایت میبرد که امتم قرآن را مهجور قرار دادهاند؛ و داد سخن دادهاند که شکایت در این دنیا است یا عالم دیگر؛ ظریفی به حق میگفت منظور از «هذا القرآن» علی بن ابیطالب است. در واقع پیامبر از اینکه امتش علی را مهجور قرار دادند به خداوند شکایت برد. ما امت رسول خاتم علی را مهجور قرار دادیم و پیامبر از ما به خداوند شکایت کرده است.
ما علی را فراموش کردهایم و از او دور افتادهایم. از یگانه دهر؛ همو که همواره با حق است و حق نیز با او؛ همو که در وصف خود گفت: «ینحدر عنی السیل و لایرقی الی الطیر»؛ پی مقصر نگردیم که همه به سهم خود خطاکاریم. از تک تک مردم که در پیله خود گرفتار آمدهایم و علی را با چاه تنها گذاشتهایم تا کسانی که در پی حشمت و جاه آمدهاند.